بی سرپناه
آره میگفتم یه زن بی نوا اونم با یه بچه نه هیچ امیدی نیست!
سارا:میگی چی کار کنم؟
ثریا:4 تا 8 عصر سرویس میدی،هر ده دقیقه یکی چندتا کنسلی داره یکی دوتا هم دبه در میارند در کل اموراتت میگذره،آقای خودتی،اوکی بدی هماهنگی هاش با من
سارا:یه عمری پاک زندگی کردم حالا رسما بیام فا
-هی حرف دهنت رو بفهم اینم یه کسب و کاره دیگه،همه جای دنیا به رسمیت میشناسند
-نه من کسب و کار حلال میخوام،آیندم چی میشه؟
-آیندت همون روز که تو رو با یه بچه ترک کرد تباه شد!
-من میخوام برم کار کنم
-برو
.
شکوفه:پاشو لندرهور لنگ ظهره! خودت کم بودی رفتی یه توله سگ هم آوردی تو این خونه؟ بابا پول اضافی نداره خرج توله ی تو بکنه
سارا:مامان بیا ببین چی به من و بچم میگه؟
شکوفه:مگه دورغ میگم مامان،خودش مفت خور بی مصرف کم بود یکی دیگه هم آورده!
سارا:من دیگه یه لحظه هم تو این خونه نمی مونم
شکوفه:قدمت کف جاده درم پشت سرت ببند! هری
مامان:بس کنید اینقدر منو عذاب ندید!
.
بنگاه دار:پول پیش چقدر دارید؟
سارا:با طلاهام 11 میلیون و هفتصد
-چند نفرید؟
-یه نفر،نه دو نفر من و بچم
.
صاحب خونه:بفرمایید کلید،امری بود در خدمتیم،من جای داداشتون غریبی نکنید راحت باشید.
سارا:خیلی ممنون
.
23 روز از اجاره خونه میگذشت سارا هنوز کاری پیدا نکرده بود،ذخیره پولش رو به اتمام بود،روز بعد
صاحب شرکت:طبق قرارداد دوماه کارآموزی بعد اگه کارت خوب بود پذیرفته میشی از حقوقم این دوماه خبری نیست
سارا:منشی گری کاری نداره دوماه لازم نیست
-قانون اینه
-چاره ای ندارم
-میتونی از همین الان کارت رو شروع کن
روز 28
صاحب خونه:کرایه رو لطف کنید
سارا:هنوز دو روز مونده
-بله خواستم یادآوری کنم و اینکه اگر مقدور نیست میشه طوره دیگه ای هم حساب کرد خودت رو به زحمت ننداز
-خیر پرداخت میکنم
-سخت نگیر دختر
-روز 30 ام پولتون حاضره
صاحب شرکت:چی پول میخوای؟تازه چندروزه اومدی سرکار فعلا هم کارآموزی
سارا:بله حق با شماست،اما خیلی گیرم
-باشه ولی دیگه تا اتمام کارآموزی پولی پرداخت نمیشه
روز سی و سوم
صاحب شرکت:سارا امشب بیشتر بمون یکم کار داریم
سارا:ببخشید رئیس منو خانم ترابی صدا بزنید راحت ترم
-د نه دیگه اومدی نسازی ! بهت پول دادم بلبل زبونی نکن
-پول دادی واست کار میکنم مفتی ندادی که
-یا شب میمونی شرکت یا بدهی تو پس بده و گم شو بیرون
-پولتو پس میدم تن به این کارهام نمیدم،چند روز بهم فرصت بده
سارا:بی زحمت هر کاری باشه مهم نیست فقط صاحب کارخانم باشه
منشی کاریابی:فقط یه کارگاه خیاطی داریم زیاد جالب نیست
سارا:عالیه
صاحب کارگاه:خیاطی بلدی؟
سارا:بله خانم خوب بلدم
-پارچه ها رو برش میزنم میدوزی،دستمزدت روزانه پرداخت میشه بستگی به کارت از 15 تا 20 هزار تومان
سارا تو دلش گفت این پول کرایه خونه هم نمیشه و با صدای بلند گفت:خیلی عالیه ممنونم ازتون
صبح روز پنجاه و هشتم
صاحب خونه:خواستم یادآوری کنم
سارا:سر برج پولتون حاضره
صاحب خونه:داری خیلی سخت میگیری! میدونم با فلاکت پول در میاری همش ده دقیقه مهربون باشی زندگیت آسون تر میشه
سارا در خونه رو محکم میبنده و میزنه زیر گریه
عصر همان روز
صاحب شرکت:یا بدهی تو بده یا ازت شکایت میکنم یا شب بیا شرکت!
سارا:دو سه روز دیگه پولت حاضره
صبح روز پنجاه و نهم
صاحب کارگاه:من هر روز به تو پول میدم دیگه چی میگی؟
سارا:بله خانوم اما خیلی گیرم
-خودم ندارم به مباشر کارگاه میگم ببینم چی میشه
ساعت 11:49 دقیقه روز پنجاه و نهم
مباشر کارگاه:خانوم گفتند شما پول لازم دارید
سارا:بله ایشون گفتند شما میتونید قرض بدید
-اما صحبت از قرض نبود
-پس چی؟
-میتونم ده دقیقه خصوصی باهاتون صحبت کنم؟
-برو گمشو کثافتای عوضی گمشووووووووو
ساعت 11:59 دقیقه روز پنجاه و نهم،سارا چادر و کیفش را برداشت و بدون اینکه لباس و دمپای های کار را در بیاورد از کارگاه خارج شد
الو ثریا اون کاره که گفتی شرایطش چیه؟
#گل یکتا
برای شنیدن داستان telegram:@goleyecta
درباره این سایت