اگه خدا شور و اشتیاق نداشت دست به خلقت نمی زد ، دائم ببخشه گنه کارا رو ، دلش واسه ی اونا تنگ بشه ، به خودش قسم حرف خودشه که دلش میخواد اونا بیان باهاش حرف بزنند! مال من نیست که!

اگه خودش شور داره اهل عشق بازی و دوست داشتنه ، خب چرا ما نباشیم؟ هان؟

ولی مثل چاقو میمونه ، رقص رو میگم ، هم میشه خوب استفاده کرد هم.

به نظرتون همه ی رقاصا اند؟ آقا نیستند! بعضیاشون اونقدر خوبن که نگو! خواننده هام همین طور!

آقا یه سوال ، یه سوال بی جواب! چرا بودن خوب نیست ، چرا خدا دوستش نداره ، رفتارش رو میگم نه خودشه ، والا از این خدا اگه بپرسی نظرت در مورد فلان چیه؟ نمیدونم اما از اخلاقش بر میاد که بگه: نمیدونی چقدردلم واسش تنگ شده ، منتظرم توبه کنه برگرده پیشم.

عجب خداییه ، انصافا خدایی مال خود خودش باشه. خیلی بهش میاد.

آقا نگفتید پس چرا خدا دوسش نداره؟

یکی میخواد امشب بغل این یکی باشه حالیته؟ شب دیگه بغل اون یکی باشه حالیته؟ یکی میخواد از بدن اون همه لذت ببرند ، دم و ساعت بغل هر یکی باشه حالیته؟ یکی زن هوس بازه ، هر جایی و طنازه بقیه ترانه یاد نیست.

یکی از چیزهایی که شخصیت خدا رو خیلی واسم جذاب کرده اینه که در عین حسابگر دقیقی بودن فوق العاده مهربان است ، نمیشه به راحتی درکش کرد ، این خدا رو واسه من جذاب کرده.خلقتش رو نگا کن همه چی با حساب کتاب ، خب

فحشا و بی بند وباری اولین چیزی که میشکنه ، قانون و قاعده ی طبیعت هست ، با هر کی خواستی هر وقت خواستی باش مهم نیست ، بچه شد شد نشد نشد یه کاریش میکنند اخه ، محبتا الکی و کلی چیزای دیگه که حالم بهم میخوره بگم ، اما ازدواج ، با کسی هستی که مال توه ، همه چیزش ، بهم میگفتن کمتر مسائل علمی رو توی داستان و نوشته هات بیار یکم هم حالشو ندارم والا واستون میگفتم جدیدا پژوهشها نشون داده فحشا مکانیسم بدن زن رو به هم میریزه و در عوض اگه زن بداند مال یک نفر است از لحاظ روحی و جسمی سالم و آرام است و به آرامش میرسد ، اینطوری طراحی شده دیگه ، اعتراض داری با نویسنده اش بگو ، خداست.

چیه نکنه شک داری سناریوی این عالم رو خدا نوشته خودشم کارگردانه؟!

شاید درصد زیادی از مردان زن زیبا میخواهند اما زیبایی توی چیه ؟ قیافه؟

اون پژهشگرای هالیوودی نقطه چین یه مبنایی رو برای زن زیبا دادند ،  هر کی اونها رو بهتر داشته باشه زیباتره!

نمونش باربی هست! راه افتادم تو کوچه و خیابون ببینم آیا با ملاک اونها زنی وجود دارد یا نه! گشتم نبود نگرد نیست ، با این حساب همه ماها زشتیم. یه روز اتفاقی رفتم بازار شغلها رو مشاهده کنم یه سوژه ای واسه ی نوشتن پیدا کنم.

از پل که رد شدم یه خانوم با مشخصاتی که داده بودند تشریف داشتند ، این دختر توی نیم ساعت یا بیشتر ، یک ساعت نشد ، چندمیلیون خرید کرد ، به نظر میرسید تازه عروس باشه ، نه حتما بود نشانه هاش بود.

من به جای همسرش داشتم از کوره در میرفتم ، آقا نمیتونید تصور کنید ، دستش رو میگذاشت به کمرش ، انگشتش رو دراز میکرد و میگفت :دو کیلو از این (به پسته اشاره میکرد) دو کیلو از اون تا آخر ،من گردو رو شنیدم که از همسرش نظرخواهی کرد ، دو کیلو بسه؟

اون جوابی نداد ، اگرم داد من نشنیدم ، دیگه حالم داشت بد میشد ، درسته که من پولشو نمیدادم اما قسم میخورم خیلی از این خریدها الکی بود ، یعنی مصرف نمیشه توی خونه ، یه بار اسمشو نبر گفت بیا سر این وسیله رو بگیر کمکم  ، رفتم ، خیلی سنگین بود  ولی چیزی نمیگفتم ، آقاهه گفت:شالیم خدا این زن رو بکشه!

من خوشکم زد ، نزدیک بود سرش رو ول کنم بخوره زمین ، بعد ادامه داد :واسه اینکه از فلانی کم نیاره ببین چه جوری خرج میتراشه واسه من؟ میدونی چقدر قسط وام دارم؟

من هیچی نمیگفتم ، به من چه ، زندگی خودشونه حلش میکنند ، تازه آدم یه چی بگه دست بگیرن ، آبمیوه گیری نبود ولی واسه مثال فرض کنید بود ، خانومه میخواسته یه مدلی بگیره که تا سه لیتر جا بگیره ، تفاوت قیمتش یک و نیم میلیون بود ، آقاهه میگفت: مثلا دو لیتری باشه چی میشه؟ بازم من ساکت بودم ، با بعضیا خودشونم نخوان راهنمایی میکنم با بعضیام دوست ندارم چیزی بگم.

مثلا آخرین خرید این زوج جوان از یک عروسک فروشی بود ، هیچ کجا چونه نزدند ، آقا کارت میداد ،اینبار به خانومه گفت : اگه 15 میدی میخرم ، عروسک 18 بود.خانومه قبول نکرد ، همسرش گفت :بخر و خریدند.

اما خانوم عروسکیه اونقدر قسم وآیه که نمی صرفه و فلان ، دلم واسش سوخت ، یه نگاهی به زن های توی بازار انداختم و اونقدر دلم میخواست برم به شوهراشون بگم : بخدا زن شماها خیلی خوشگله به همشون بگم ، قدر شون رو بدونند که با همه چیز ساخته بودند، اما خب این کار منطقی نیست ، دلمم گرفته بود حسابی ، از اینکه چرا ملاک زیبایی قد بلند و کمر باریک و کوفت و زهرماره؟

رفتم پیش خانوم عروسکیه حرف بزنم یکم دلم پناه بگیره ، گفتم تبلیغ میکنید واسه ی کارتون؟

گفت:وقت ندارم ، ماجرای نجار و شاگردش رو گفتم که نجار وقت نداشت اره رو تند کنه و شاگرد به اون میخندید!

خوشش اومد اما اخم کرد گفت چرا داری اینو به من میگی؟

گفتم :دیدم اون آقاهه اصرار داشت چونه بزنه و شما خیلی توضیح دادی از قیمت خرید و اینها

درد دلش باز شد اما زود جمعش کرد و کارش رو ادامه داد

گفتم همشون رو خودتون میدوزید؟

یه نگاهی کرد و گفت:میبافیم.

یخ کردم ، یعنی من فرق دوختن و بافتن رو نمیدونستم؟ نمیدونم شاید!

گفتم توی اینیستا تبلیغ میکنید؟ هاج و واج نگام کرد ، فهمیدم نداره ، گفتم:باید این کار رو بکنید با روز پیش بروید ،گفت بله شوهرم این کار رو میکنه.

الکی میگفت:خب خودم باشم آدم شک میکنه یکی از گرد راه برسه دل سوز آدم باشه!

گفتم خانوم حرف گوش بده ، پیداس خیلی زحمت میکشی و خسته ای ، اون کار رو بکنی فروشت بیشتر و بهتر میشه اینقدرم عروسکات خاک و باد و آفتاب  نمی خوره ، یه لحظه انگار فهمید واقعا قصدم خیره ، یه لبخندی زد و گفت:شما شغلت چیه؟

گفتم نویسندم ، اونقدر ذوق کرد که من فک کردم بهش گفتم دکترم

گفت چی مینویسی؟ گفتم داستان

گفت چرا اینها رو به من گفتی؟ لحن این چرا دیگه اعتراضی نبود!

گفتم:شما خیلی زحمت میکشید.گوشیم رو از جیبم درآوردم  و یکم یادش دادم بعد یه هو گفتم موفق باشید خداحافظ

آقا پاشد هی تشکر میکرد و کلی دعام کرد ، خیر ببینی و خدا کمت کنه و به آرزوهات برسی و اینها

فقط یه ممنون خالی گفتم و اومدم ،مگه من چی کار کردم که اینقدر تشکر کرد؟

یه آروز داشتم مدتها بهش نمیرسیدم ، دور از ذهن بود ، یه درخته تو محلمون توته ، توی جا خونه نزدیک ، کسی بهش آب نمیده داشت خشک میشد ، چند شب پیش دوتا بوکه آب کردم رفتم بهش دادم و گفتم: میدونم میشنوی چی میگم ، دستات هم بالاتر از دستای منه به خدا نزدیکتری ، گناهم نداری ،قسم میخورم خدا حرف تو رو گوش میده ، من یه آرزو دارم بعد بهش گفتم ، بعد گفتم اگه دعام کردی مطمئنم مستجاب میشه و این علامتشه و منم همش میام بهت آب میدم ، ببین درخت همسایه ها دارن نگام میکنن میگن این دیونس ، من اینا رو به جون میخرم ، واسمم مهم نیست چی فک میکن ، اما اوکیش کن ، یه دو سه قطره آبغوره هم گرفتم ، آخه فصل غوره هست.

موقع برگشت یه همسایه ها زل زده بود بهم چشم بر نمیداشت ، محلش ندادم ، میدونی باورشون نمیشه نیمه شب یکی بره توی جاخونه برای آب دادن درخت ،  پیش خودشون شاید فکرای دیگه بکنند بکنند چه باک؟

سه روز بعد به آرزوم رسیدم ، من نویسندم بعضی چیزا رو میفهمم ، دیگه دیگه ، رصد کردم نطفه برآورده شدن آرزوم همون شب یا روز بعدش بوده ، نمیخوام توضیح بدم کیفیتش رو ولی همینی بود که گفتم.

دعای اون خانومه یا درخت ، من که کاری نکردم ، بگذارید شاه کلید بدمتون ، کاری که هیچ کس نمیکنه اگه بکنی خدا میخره ، هر چی ام کوچیک باشه.

و اعتیاد

واسه تنوع چهارتا موضوع رو تلفیق کردم

چرا معتادها زندگیشونو از دست میدن؟

مگه پول مواد مخدر زیاده؟ شاید اما علت اصلیش اینه که میگم

فرد معتاد شور و اشتیاق نداره فقط فکر میکنه ، عمل نمیکنه  ، عملیه اما اهل عمل نیست.

اگه خدای نخواسته معتاد شدید یا شده اید ، شاد بشید باشید ، خوب میشید.

 

#رقص__ی_خوشگل_و_اعتیاد

#دلنوشته_ها_گل_یکتا

Telegram:@Goleyekta

Goleyekta.blog.ir


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها